در راه

آدم

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ق.ظ


پاییز و زمستون امسال به یک نفر احتیاج داشتم که حرفها و درد دل ها و خرابکاریهام رو بهش بگم. درست همونطور که خودم درددلها و تنهایی هاش رو پر می کردم.

 دریغ که آدمها با همه خوبی هاشون هر وقت به اونها نیاز داری نیستند.

چیزی که تسلی بخشه اینه که این روزها هم می گذرند و زمان همه این سختی ها و رنج ها رو در خودش حل می کنه و واقعا بهترین حلالیه که هست .هر چند این عمر ماست که در خودش حل می کنه و یک واکنش یک طرفه است.

چند روز دیگه سفرم را آغاز می کنم. نمی دونم اگر زنده باشم و دوباره برگردم به جایی که بهش تعلق دارم و ریشه دواندم و اونم درمن ریشه زده آِیا همون آدم سابقم یا اینکه عوض شدم بهتر شدم امیدوارتر و سرزنده تر و پر تلاش تر.نمیدونم.

 امید دارم که اضافه بارهای این کوله پشتی را در جایی دور دور جا بذارم.

آن سوی اقیانوس 

بعضی ها می گن اقیانوس ها خاطره ندارند .

شاید به اقیانوس  سپردمشان.

و رها شدم از این خاطره های تلخ و گزنده که هیچ کمکی به بهبود زندگیم نکرده ، خاطره ها یی تلخ ، نه شادی آور بودن و نه انسان ساز.

آزادی شایدبرای من اینطور معنا بشه که این خاطره های تلخ و گزنده رو بسپارم به جایی یا چیزی که خاطره ای نداشته باشه. یک جور رهایی . 

به امید روزهای خوب.



  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۱۱/۰۷
  • ۲۰۳ نمایش
  • نفس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی